Babies - Continued
نوزادان
photo by Hobo Mama (CC BY-NC-SA 2.0)
pregnancy
بارداری
womb رحم
pregnant حامله
fetus جنین
embryo جنین
conception آبستنی

conceive آبستن شدن

I'm pregnant. I think Charles is the father.
من باردارم. فکر می کنم چارلز پدر است.

We've been trying to conceive.
ما سعی کردیم باردار شویم

birth تولد
midwife ماما
labor زایمان
placenta جفت
premature زودرس

My wife just went into labor.
همسرم تازه زایمان کرده است.

She's the doctor that delivered you.
او دکتری است که شما را زایمان کرده است.

newborn نوزاد تازه متولد شده
infant نوزاد
twins دوقلوها

She gave birth to twins.
او دوقلو به دنیا آورد.

They're identical twins. It's almost impossible to tell them apart.
آنها دوقلوهای همسان هستند تفکیک آنها تقریبا غیرممکن است.

I breastfeed my baby every day.
من هر روز به کودکم شیر می دهم.

The baby is nursing right now.
بچه الان شیر میخوره

I feed the baby only organic baby food.
من به کودک فقط غذای ارگانیک کودک می دهم.

abortion سقط جنین
miscarriage سقط جنین

abort سقط
adopt به فرزندی پذیرفتن

Are you going to keep the baby or give it up for adoption?
آیا قصد دارید نوزاد را نگه دارید یا آن را برای فرزندخواندگی واگذار کنید؟

We're going to adopt.
ما برای قبول فرزندخواندگی می رویم.

nanny پرستار بچه
baby sitter پرستار بچه
toddler کودک نوپا

Your diaper is dirty. Daddy will be happy to change you.
پوشکت کثیف است. بابا خوشحال میشه تو رو عوض کنه

My parents help look after the children.
پدر و مادرم به مراقبت از بچه ها کمک می کنند.

Can you take care of the baby for a couple of hours?
آیا می توانید چند ساعت از کودک مراقبت کنید؟


lullaby لالایی

rock تکان دادن
sob هق هق
ball توپ بازی
crawl چهار دست و پا رفتن

She hummed a lullaby to the child.
او برای کودک لالایی زمزمه کرد.

Rock the baby to sleep.
کودک را تکان دهید تا بخوابد.Rock the bébé à dormir.

photo by TheGiantVermin (CC BY-NC-SA 2.0)

The baby snuggled in the arms of his mother.
بچه در آغوش مادرش فرو رفت.

day care مراقبت روزانه

godparent والدین تعمیدی
godmother مادرخوانده
godfather پدرخوانده
godson پسرخوانده
godchild فرزند خوانده

name نام
first name اسم کوچک
middle name نام میانی
last name نام خانوادگی
nickname نام مستعار

We named our daughter after her great grandmother
نام دخترمان را به نام مادربزرگش گذاشتیم

What's your name?
اسمت چیه؟

My official name is Timothy but I prefer that you call me by my adopted name - Bird Spirit.
نام رسمی من تیموتی است، اما ترجیح می‌دهم مرا با نام اتخاذ شده ام - بیرد اسپریت - صدا کنید.

photo by freeparking (CC BY 2.0)
resemblance شباهت

You look like your brother.
شبیه برادرت هستی

You're the spitting image of your father.
تو عین پدرت هستی

teething دندان درآوردن

rear تربیت کردن
raise 
grow up بزرگ شدن

Where did you grow up?
کجا بزرگ شدی؟

You could say that being born was a milestone in my life.
می توان گفت که تولد یک نقطه عطف در زندگی من بود.